از شمارۀ

چه شد که نامه نوشتیم؟

حرف‌نگاریiconحرف‌نگاریicon

جُستار و لذتِ سرک‌کشیدن

نویسنده: هنگامه الهی‌فرد

زمان مطالعه:7 دقیقه

جُستار و لذتِ سرک‌کشیدن

جُستار و لذتِ سرک‌کشیدن

از کلیشه‌ی «نامه در زمره‌ی قدیمی‌ترین ابزار برقراری ارتباط است» بگذریم؛ نامه زیباست، گویاست؛ و نامه‌نگاری -به خودی خود- جذاب است. برای آن‌ها، از جمله خود من و شمایی که دفتر و قلم‌مان از دوستان صمیمی و حتی از خودمان به خودمان نزدیک‌ترند، نامه دیگر فقط یک ابزار ارتباطی صرف تلقی نمی‌شود. نامه می‌شود حرف دل ما، به خودمان یا به دیگران، یا صرفا مقابله‌ای با هجوم افکارِ کَرکننده؛ گاهی هم افشای اسراری که از وجودشان بی‌خبر بودیم. نامه در اصل برای هرکدام از ما خیلی چیزها می‌تواند باشد، اما شاید هم نامه فقط همان نامه‌ای باشد که «در زمره‌ی قدیمی‌ترین ابزار ارتباطی» است.

 

در تبیین این ابهام، حرف‌نگاری شماره ۱۰۹ وقایع اتفاقیه به بررسی نامه‌نگاری به مثابه هنر ناداستان‌نویسی می‌پردازد و در ادامه، گفت‌وگویی با الهام شوشتری‌زاده، مترجم و دبیر بخش بی‌کاغذ اطراف، به تحریر درآمده است.

 

نامه‌نگاری در کجای ادبیات ایستاده است؟ یا که نامه‌نگاری در کدام دسته‌بندیِ ادبی قرار می‌گیرد؟

نامه‌نگاری در درجه‌ی اول نوعی روایتِ خود است و بنابراین، می‌شود آن را جزو ژانرهای خود‌زندگی‌نامه‌ای دسته‌بندی کرد. در ادبیات داستانی، زیرژانری داریم به اسم «رمان نامه‌نگارانه»؛ رمانی که در قالب مجموعه‌ای از نامه‌ها نوشته شده. خیلی از رمان‌های معروف چنین قالبی دارند، مثل «دراکولا» از برام استوکر، «رنگ ارغوانیِ» آلیس واکر، یا «رنج‌های ورتر جوانِ» گوته. اما در حوزه‌ی ناداستان هم قالب «مجموعه‌نامه‌ها» را داریم که خودش بحث مفصلی‌ست. قالب مجموعه‌نامه‌ها از قدیمی‌ترین ژانرهای ناداستان است. خیلی از اسناد تاریخی و حتی مذهبی مهم ما در قالب مجموعه‌نامه‌ها نوشته شده‌اند؛ از جمله بخش رساله‌های پولس و رساله‌های عام عهد جدید. البته مجموعه‌نامه‌هایی هم داریم که وجه ادبی‌شان پررنگ‌تر است. مثلاً نامه‌های ریلکه که من تعدادی از آن‌ها را در کتاب «لنگرگاهی در شن روان» ترجمه کرده‌ام. چنین نامه‌هایی را می‌شود نمونه‌هایی از ناداستانِ خلاق به شمار آورد، چون همه‌ی عناصر ناداستانِ خلاق -بنا به تعریف باربارا لونزبری- را دارند: موضوع‌شان از جهان واقعی گرفته شده؛ حاصل جست‌وجو و تأمل مفصل نویسنده‌اند، نوعی صحنه‌پردازی دارند و به لحاظ سبک نوشتاری هم درخشان‌اند. در هر صورت، فرم نامه‌نگاری از آن جهت مهم است که فضایی برای خوداندیشی، نگاه نقادانه، و تأمل فلسفی در اختیار نویسنده می‌گذارد.

 

این سبک ادبی چه ویژگی‌هایی دارد؟ چه چیزی در نامه‌نگاری‌ست که باعث جذابیت و توجه به نامه‌ها می‌شود؟

نامه‌ها ظاهراً نوشته‌هایی شخصی‌اند اما مخصوصاً از اواخر قرن هجدهم به‌تدریج، علاوه بر بیان احساسات درونیِ نویسنده، کارکرد عمومی‌تر و ادبی‌تری پیدا کردند. نامه‌ رسانه‌ای‌ست که اطلاعات را، اغلب با آمیزه‌ی تناقض‌آمیزِ صمیمیت و رسمیت، منتقل می‌کند؛ و همین ترکیب صمیمیت و رسمیت یکی از چیزهایی‌ست که خواندنِ نامه‌ها را جذاب می‌کند. از این گذشته، جذابیتِ سرک کشیدن در حریم خصوصی دیگران را هم نمی‌شود نادیده گرفت. به قول یک منتقد، تنها چیزی که از خواندن نامه‌ی دوست بهتر است، «خواندن نامه‌ی آدم‌ها به دیگران است». با این حال، کنجکاوی و فضولی و میل به سر در آوردن از چند و چونِ روابط خصوصی آدم‌ها، مخصوصاً آدم‌های اسم‌ورسم‌دار، فقط جنبه‌ای از موضوع است. نامه‌ی خوب، یعنی نامه‌ای که همه‌ی آن چهار عنصر ناداستان خلاق را داشته باشد، خواندنی‌ست، مثل هر متن خوب دیگری که خواندنی‌ست.

 

به نظر شما، بیان نویسنده در نامه با بیان او در دیگر انواع ناداستان چه تفاوتی دارد؟ گاهی به نظر نمی‌رسد که نامه‌نویسی احساسات را رقیق‌تر می‌کند؟

این‌که بگوییم نامه‌نویسی لزوماً احساسات را رقیق‌تر می‌کند خیلی ساده‌انگارانه است. دم‌دستی‌ترین مثال نقضش هم ریلکه. بعضی از بهترین نوشته‌های ریلکه را در نامه‌هایش می‌بینیم. مثل هر ژانر دیگری، کیفیتِ متن به مهارت نویسنده‌اش ربط دارد. نامه‌های بعضی از جستارنویس‌های بزرگ معاصر دست‌کمی از جستارهای درخشان‌شان ندارند. اتفاقاً خیلی‌‌وقت‌ها چون خودافشاگرترند، جذاب‌تر هم هستند. دیوید فاستر والاس نامه‌نگار قهاری بود و مضمون و موضوع خیلی از جستارهایش را اول در قالب نامه حلاجی کرده. همین‌طور فلنری اوکانر. خیلی وقت‌ها، موقع خواندن نامه‌های چنین نویسنده‌هایی، شک می‌کنی که آیا واقعاً با نامه سروکار داری یا با قالب ادبی دیگری مثل جستار یا خاطره‌پردازی.

 

فکر می‌کنید چه می‌شود که صحبت از موضوعاتی که به راحتی قابل بیانِ شفاهی نیستند، در نامه راحت‌تر به نظر می‌رسد؟ مگر هدف، جز بیان آن‌چه در ذهن نویسنده‌ی نامه می‌گذرد، چیست؟

این‌که صحبت از بعضی چیزها در نامه راحت‌تر می‌شود، بیش‌تر از این‌که بحثی مربوط به ادبیات باشد، به روان‌شناسی و علم ارتباطات مربوط است که در تخصص من نیست. به‌عنوان آدم غیرمتخصص، فکر می‌کنم نامه چون الزام به‌اصطلاح «چشم‌درچشم شدن» را از سر راه‌مان برمی‌دارد، شجاع‌ترمان می‌کند. از این‌ گذشته، وقتی افکارمان را روی کاغذ می‌آوریم معمولاً مجال بیش‌تری برای بیان پخته‌ترشان داریم. همین باعث می‌شود که نامه، در مقایسه با ارتباطات شفاهی، عمیق‌تر و سنجیده‌تر باشد.

 

شخصاً همیشه از خواندن نامه‌ها حس اصالت و درستی می‌گرفتم. اما ممکن نیست که نامه‌نویسی باعث شود که احساسات و افکار ناب نویسنده در پروسه به تحریر درآوردن، تصنعی جلوه کند؟ به‌هرحال، نویسنده وقت می‌گذارد و افکارش را مرتب می‌کند و درباره‌ی انتخاب کلمات خوب فکر می‌کند.

 

بحث روی کاغذ آوردنِ احساسات و افکار و پیامدهایی که دارد فقط به نامه مربوط نمی‌شود. هر چیزی که می‌نویسیم، بالاخره این فرایند را طی می‌کند. در هر شکل نوشتنی، نویسنده افکارش را مرتب می‌کند و کلمه‌هایش را دقیق انتخاب می‌کند. آیا می‌شود بگوییم هیچ نوع نوشته‌ای صادقانه نیست؟ معلوم است که آدم‌ها، حتی اگر نویسنده‌ی حرفه‌ای نباشند، وقتی خطاب به کسی می‌نویسند و می‌دانند کسی نوشته‌شان را خواهد خواند، دل‌شان می‌خواهد خوب و مرتب و خواندنی بنویسند.

 

گاهی هم به نظر می‌رسد که در نامه‌ها نویسنده بیش‌تر به سمت خودافشایی سوق داده می‌شود. به نظر شما آیا اصلا درجات خودافشایی در نامه‌نگاری، در مقایسه با دیگر انواع ناداستان متفاوت است؟

خودافشاگری از ویژگی‌هایی‌ست که نامه‌ها را جذاب‌تر می‌کند. خواندنی‌ترین نامه‌ها آن‌هایی‌اند که وجوهی از شخصیت نویسنده را پیش چشم‌مان می‌گذارند که قبلاً آن‌ها را ندیده‌ایم. اما این‌که بگوییم نامه‌ها همیشه خودافشاگرتر از قالب‌های دیگر ناداستان‌اند، ادعای سستی‌ست. اساساً روایتِ خود، یا ادبیات خودزندگی‌نامه‌ای، که نامه را هم می‌شود زیرشاخه‌اش دانست، خودافشاگرانه‌ست. حالا این‌که این خودافشاگری در چه اثری پررنگ‌تر است و در چه اثری کم‌رنگ‌تر، به هزار و یک‌چیز ربط دارد که قالب فقط یکی از آن‌هاست.

 

این روز‌ها که راه‌های ارتباطی سریع‌تر و کاربردی‌تری در دسترس هست، فکر می‌کنید نامه‌نویسی می‌تواند جایگاه خود را حفظ کند؟ نامه‌نگاری در عصر تکنولوژی و قرن ۲۱ام، چه تفاوتی با نامه‌نگاری کلاسیک دارد؟

به‌هرحال باید قبول کنیم دوره‌ی نامه‌نگاری کاغذی گذشته. اما دوره‌ی نامه‌نگاری نه. نامه‌نگاری به شکل‌های نوین‌تری ادامه پیدا کرده؛ چون ارتباط مکتوب از مهم‌ترین شکل‌های ارتباط انسانی‌ست. همین پیام‌هایی که ما مدام در شبکه‌های اجتماعی ردوبدل می‌کنیم، نمونه‌هایی از نامه‌اند. پست‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی می‌گذاریم، گاهی شبیه نامه‌هایی برای مخاطب عام‌اند. البته که به اقتضای تفاوت‌های فناورانه، شکل و شمایل نامه‌نگاری هم تغییر کرده اما نامه‌نگاری از رونق نیفتاده. فقط باید دقت کنیم و حواس‌مان به این فرم‌های جدید باشد؛ تلگرام، واتس‌اپ، توییتر، وبلاگ‌ها، یوتیوب، اینستاگرام و خیلی چیزهای دیگر. البته که می‌شود با همه‌ی این‌ها قهر کرد و با نوستالژیِ بوی کاغذ وقت گذراند، ولی واقعیت این است که وجه مهمی از نامه‌نگاری امروزه در این قالب‌ها ظاهر می‌شود.

 

شما خودتان را «نامه‌نگار» می‌دانید؟ تجربه‌ای از نامه‌نگاری با کسی دارید؟ هرچند خیالی‌. بوده نامه‌هایی که برای شما اهمیت معنوی خاصی داشته باشند؛ نامه‌هایی که هرگز آن‌ها را ارسال نکرده باشید؛ یا نامه‌هایی که از ارسال آن‌ها پشیمان شده باشید؟

چندتایی نامه‌ی کاغذی در عمرم نوشته‌ام اما اگر مراد از نامه را «نامه‌ی کاغذی سنتی» بگیریم، خودم را نامه‌نگار نمی‌دانم. در مقابل، اگر تعریف امروزی‌تری برای نامه در نظر بگیریم، تعریفی که شکل‌های دیجیتال هم در آن بگنجند، بله، خودم را نامه‌نگار می‌دانم. مخصوصاً تجربه‌ی وبلاگ‌نویسی برای من شبیه نامه‌نگاری به مخاطب عام بوده. و البته که نامه‌هایی هم بوده‌اند که نفرستاده باشم یا بعداً از فرستادن‌شان پشیمان شده باشم. از این نظر، نامه مثل گفتار است. سحرف‌های زیادی به ذهن آدم می‌رسد که می‌بلعدشان،‌ یا نمی‌بلعدشان و بعدش پشیمان می‌شود.

هنگامه الهی‌فرد
هنگامه الهی‌فرد

برای خواندن مقالات بیش‌تر از این نویسنده ضربه بزنید.

instagram logotelegram logoemail logo

رونوشت پیوند

نظرات

عدد مقابل را در کادر وارد کنید

نظری ثبت نشده است.